چهارمین نوار قلب
امروز 10 ابان بود.
صبح زود از خواب بیدار شدیم و اول رهایی رو بردیم خونه مامان جون.الهی بگردم بچه ام مثل غریبها بود .
با بابایی رفتیم بیمارستان تا نوار بگیریم.خیلی استرس داشتم.مامانی هم که هنوز نیومده ،خیلی تنهام.
امروز وقتی رفتیم بیمارستان ،بابا رو داخل بخش زنان راه ندادند،من هم تنها رفتم.همه اونجا یه همراهی داشتند ولی من.....
اگه قرار بود همین جور تنها برم اتاق عمل خیلی سختم بود .ولی خدا رو شکر دکتر گفت که دوباره نوارت خوبه و برو خونه.
نمی دونی دنیا رو بهم دادن.از اینکه تنها نبودم .از اینکه خدا باهام بود .از اینکه ......
خیلی دوستت دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی