💖امروز 25 مرداد 1400 است. از امروز خودم مدیریت وبلاگم رو در دست گرفتم. تا حالا مامانم برام مینوشت. ولی حالا دیگه خودم میتونم بنویسم و خاطراتم رو ثبت کنم.💞 ...
من اومدم بعد از چند سال غیبت دخملی من دیگه داره بزرگ میشه و خودش خوندن ونوشتن یاد گرفته و قرارشده از این به بعد خودش وبلاگش رو بنویسه اوا خانم کلاس اولیه وکلی خاطره داره برای نوشتن وثبت خاطراتش. مثلا یکی از اون خاطره های قشنگش روز اول مدرسه شه. ❤️ ...
عزیز مامان در تاریخ 19/6/92 اولین دندانهاش سر زدند. یعنی وقتی که 9/5 ماهه بود. اوایی مامان یک ماه زود تر از ابجیش دندان در اورد. الهی فدات بشم که انقدر لثه هات می خارن. ...
وقتی که خواب زیادی به کسی فشار میاره , ادم توی هر حالتی هم که باشه خواب میره . اون هم چه خوابی. الهی فدات بشم که انقدر کم خوابی . راستی عکسها برای تاریخ 2/5/92 ...
دخترم تازگی ها فضول شده ماشاا... . هر چی که دست ابجی جونش می بینه می خواد اونو بگیره و مال خودش باشه. مامان هم چند تا عکس از این فضولی های گل دخملی گرفته تا بذاره توی وبلاگش. ...
این عکس مال اون روزهایی یه که دخترم برای اولین بار توی روروک می نشست. اولها نمی تونست صاف بشینه و مامان یه پتو جلوی سینه اش می گذاشت تا کمرش درد نگیره. جیگرت بشم .ناز گل مامان . ...