هدیه اسمانی’اوای دلنشین زندگی,

دخترم  تازگی ها فضول شده ماشاا... . هر چی که دست ابجی جونش می بینه می خواد اونو بگیره  و مال خودش باشه. مامان هم چند تا عکس  از این فضولی های گل دخملی گرفته تا بذاره توی وبلاگش.       ...

این عکس مال اون روزهایی یه که دخترم برای اولین  بار توی روروک می نشست. اولها نمی تونست صاف بشینه و مامان یه پتو جلوی سینه اش می گذاشت تا کمرش درد نگیره. جیگرت بشم .ناز گل مامان .       ...

    کج کلاه خان جوگوری مامان         این هم یه چرت ناز   بعد از یه حموم گرم   ...

نفس مامان تازگی ها هر جا کاغذ یا دستمال می بینه سریع میدوه و اونو بر میداره و بعد شروع به خوردنش می کنه. دختر اخه مگه کاغذ هم خوردنیه.   ...

تاریخ 5/4/92 اولین باری بود که ناز گل مامان تونست خودش بشینه. الهی فدات بشم عزیزززززززززززززززززززززززززم.           ...

دخمل نازم کم کم می خواد به حرف بیاد. اون امروز در تاریخ 14/3/92 اولین کلمه رو تلفظ کرد و گفت  بابا. وای که چه لذتی داره.نی نی کوچولوی ادم به حرف بیاد و حرف بزنه. گر چه اون برای اولین بار خودشو برای باباش لوس کرد و گفت بابا.ولی باز هم برای من که مامانشم خیلی لذت بخش بود. خیلی دوستت دارم عزیز دلم. امید وارم که همیشه حرف های خوشگل و خوشحال کننده از زبونت بشنوم.          

برای اولین بار مامان وبابا نی نی کوچولو شونو برداشتن و به سفر بردن. دخملکم که هنوز شش ماهش تموم نشده بود توی ماشین خیلی بی تابی میکرد. اخه راه طولانی بود و نی نی کوچولوی مامان زود خسته شد. سفر ما به سمت قم بود.منزل مامانی. یک هفته اونجا موندیم و بعد برگشتیم. این یک هفته خیلی خوش گذشت و خیلی هم زود. ان شاا... سفرهای اینده همراه با سلامتی دخملام. ...