اوااوا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

هدیه اسمانی’اوای دلنشین زندگی,

یادگاری از ابجی رها

    یه روز که توی گهواره ات خواب بودی یه دفعه دیدم صدای جیغت رفت هوا. اومدم و دیدم که جای دو تا دندون روی صورتت مونده و رها خانم هم فرار کرده و رفته. الهی بگردم .همچین محکم دندونت گرفته بود که جاش روی صورتت مونده بود. بعد که پیداش کردم میگه یا کریمه نوکش زده. قربون شما دو تا برم که هر دو تاتون برا مامان عزیزین.   ...
7 فروردين 1393

دخمل بد لباس

ناز دختر مامان چون توی فصل زمستون به دنیا اومده ,مامان مجبوره لباس بیشتری بهش بپوشونه . نفسی من که از لباس بدش میاد شروع به گریه کردن میکنه و از اول مسیر تا اخر یکسره گریه میکنه. انقدر جیغ و داد میزنه که حد نداره. طفلکی باباش دیگه نمی دونه چه جور رانندگی کنه تا برسیم. همین که میرسیم و لباسهاشو در میارم شروع میکنه به خندیدن. الهی فدات بشم که بلا شدی.
7 فروردين 1393

اولین خنده

دخملم برای اولین بار به مامانش خندید. البته بار اول توی خواب خندیدی.ولی امروز در تاریخ١٧ /٩/٩١ یعنی وقتی که فقط ٢٠ روز داشتی به مامان خندیدی ودر قلبت رو به روی مامان باز کردی . وای که نمی دونی چقدر کیف کردم.وقتی که با اون چشمهای پاک و معصومت به من نگاه می کنی و بعدش هم یه لبخند ناز و کوچولو روی لبهات می شینه دلم می خواد همه دنیا رو بدم و باز هم این اتفاق تکرار بشه. با همه وجودم شما دو تا رو دوست دارم و همه وجودم برای شما دو تاست. امید وارم که همیشه روی لبهات خنده باشه. 
15 اسفند 1391

یک ماهگیت مبارک

عزیز مامان خدا رو شکر یک ماهه شدی. تو این یک ماه وابستگی مامان نسبت به نی نی کوچولوی خودش خیلی بیشتر شده.البته تو هم خیلی به مامان انس گرفتی. الهی که سالم باشی و صد ساله بشی. این هم عکس های هفته ششم: ٣٧ روزه: اوا نفسی ٣٩ روزشه: این هم ٤١ روزگی اوا خانم:   ...
28 دی 1391